نوجوانی اغلب به دوره ای بین کودکی و بزرگسالی اطلاق می شود. این واژه، برچسب مناسبی جهت دوره ای از زندگی فرد(تقریباً سنین 20-12 سالگی) است و چنین استعمالی هیچ گونه قید و تعریفی درباره ی خصوصیات رشد نوجوان ها یا علل اختصاصی نوجوانی ندارد.
هر دوره ای از زندگی را می توان بر مبنای پاره ای از مسائل رشدی نظیر: مسائل بیولوژیکی، روانی و اجتماعی دسته بندی کرد. از جمله آنها که به طور مشخص، ولی نه الزاماً در طی دهه دوم زندگی، اتفاق می افتد: ارتباط با جنس مخالف، آگاهی های شغلی، رشد ارزشها و خود محوری های مسئولانه و باز شدن گره های عاطفی با والدین است.
دوره نوجوانی را باید یک مرحله بسیار مهم از زندگی تلقی کرد. دوره ای که با ویژگی هایش از سایر دوران زندگی متمایز می شود. این ویژگی ها عبارتند از:
1- نوجوانی، یک دوره مهم به شمار می رود.
گرچه همه دوران عمر مهم است ولی این دوره مهمتر می باشد. زیرا تأثیرات ناگهانی بر رفتار و دیدگاه فرد دارد. با در نظر گرفتن این که سایر دوره های زندگی، به دلیل تأثیرات دراز مدت آن، پرمعنی و قابل توجه هستند، لیکن دوره ی نوجوانی، یکی از دوره هایی است که از هر دو جنبه ی تأثیرات ناگهانی و دراز مدت برخوردار و قابل توجه است. برخی از ادوار زندگی به دلیل تأثیرات فیزیکی و بدنی، با اهمیت و برخی دیگر از لحاظ تأثیرات روانی قابل اعتنا هستند، لیکن نوجوانی از هر دو جهت مهم است.
2– نوجوانی، یک دوره ی انتقال (برزخی) است.
انتقال به معنی یک وقفه یا تغییر از آنچه که قبلاً انجام شده نیست، بلکه بیشتر عبور از مرحله ای از رشد به مرحله ی دیگر می باشد. این به آن معنا است که آنچه قبلاً واقع شده، نشانه ی خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق می افتد، باقی می گذارد. کودکان در زمانی که از خردسالی به بزرگسالی می رسند، باید جنبه های کودکانه را کنار بگذارند. همچنین باید الگوهای جدید رفتاری و نگرشی را بیاموزند تا جانشین آن چیزهایی شود که ترک کرده اند.
به هر حال، این مهم است که درک کنیم آنچه قبلاً واقع شده، نشانه های خود را باقی گذاشته است و بر الگوهای نوینی از رفتارها و نگرش های فرد اثر می گذارد.
در طی هر مرحله ی انتقالی، وضع و جایگاه فرد مبهم است. نوجوان در این زمان نه کودک و نه بزرگسال است. اگر مانند کودکان رفتار کند، به او گفته می شود که به مانند سن خودش عمل کند و اگر سعی کند نظیر بزرگسالان عمل کند، اغلب متهم می شود که برای شلوارهای کوتاه خود خیلی بزرگ شده و برای این تلاشی که انجام می دهد تا مثل بزرگترها عمل کند، مورد سرزنش واقع می شود. از طرف دیگر، موقعیت مبهم نوجوانان امروز، این منفعت را برای آنها دربر دارد که فرصتی را به منظور آزمودن شیوه های مختلف زندگی به آنها می دهد تا آنها تصمیم بگیرند که چه الگوهای رفتاری، ارزشی و نگرش، بهتر می توانند نیازهای آنان را تأمین نمایند.
3- نوجوانی، یک دوره تغییر است.
میزان تغییر در نگرش ها و رفتار در طی دوره ی نوجوانی با میزان تغییر در وضعیت بدنی برابر است و در طی سالها اولیه نوجوانی، زمانی که تغییرات بدنی با سرعت انجام می شود، تغییرات در نگرش ها و رفتار نیز با شتاب به وجود می آید و همچنان که تغییرات بدنی آرام به پیش می رود به همان نسبت نگرش ها و رفتار نیز تغییر می یابند.
4- نوجوانی، سنی مسئله آفرین است
گرچه هر سنی مسائل خاص خودش را دارد، با این حال، مسائل نوجوانی اغلب برای پسران و دختران به گونه ای است که آنها به سختی از عهده ی حلشان برمی آیند. دو دلیل برای این مسئله وجود دارد: اول اینکه، در سرتاسر دوره ی کودکی، مسائل آنها بالاخره توسط والدین و معلمان حل می شود، در حالی که بسیاری از نوجوانان به دلیل بی تجربگی، به تنهایی از عهده ی حل مسائلشان برنمی آیند. دوم اینکه نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادی مستقل و آزاد هستند. آنها درخواست ارائه راهی را دارند که خودشان بتوانند از عهده ی حل مسائل برآیند و کوشش هایی را که از جانب والدین و معلمان برای کمک به آنها ارائه می شود، نمی پذیرند.
5- نوجوانی، زمان جستجوی هویت است.
در سراسر سن گروه گرایی اواخر کودکی، انطباق با معیارهای گروه به مراتب بسیار مهمتر از فردگرایی است. همچنان که قبلاً اشاره شد، کودکان در لباس، گفتار و رفتار علاقه مندند که تقریباً و در حد امکان شبیه افراد گروه باشند. هرگونه انحراف از معیار گروه به تهدید علیه تعلق به گروه شباهت دارد. در سال های اولیه نوجوانی، تطابق با گروه هنوز برای دختران و پسران حائز اهمیت است. به تدریج آنها درصدد جستجوی هویت برمی آیند و تمایل چندانی به این که شبیه همسالان خود در گروه باشند، ندارند.